سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش دلتنگی را نام کوچکی بود تا به جان می خواندمش.................
به تــــــــــــــــو محتاجم!!!!!!!!!!!!!!!! - رایحه خوش
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 97361
بازدید امروز : 25
........... درباره خودم ...........
به تــــــــــــــــو محتاجم!!!!!!!!!!!!!!!! - رایحه خوش
........... لوگوی خودم ...........
به تــــــــــــــــو محتاجم!!!!!!!!!!!!!!!! - رایحه خوش
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
.......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........
پژواک دل
ناقوس مستان
عاشق بی معشوق
اشک غم
دوستان
تنهای تنها

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

 
  • به تــــــــــــــــو محتاجم!!!!!!!!!!!!!!!!

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/4/21:: 7:40 عصر

     

    من به تو محتاجم

    مثل همیشه با رفیق قدیمی ام که تنهایی نام دارد

    نشسته ام ، و به تو می اندیشم

    به تویی ، که محتاجم تا صدایم کنی

    به تویی که ، این این زندگی سیاه رنگ و سیاه بخت رابه سپیدی و پاکی آوردی

    به تویی که زندگی ام را از منجلاب مرگ بیرون آوردی

    و طعم خوش عشق را چشاندی

    آری من به تو محتاجم

    به تویی که سرتاسر این زندگی را مدیون توام

    من به تو محتاجم به تویی که اگر اینک هستم برای وجود توست

    ای عزیز ترینم ای امید آخرینم من به تو محتاجم

    ************************************************

    چقدر ناله ی شبانه سر دهم

    چقدر فریاد زنم که من به تو محتاجم این زندگی مرا عذاب میدهد

    زندگی بی تو ، مرا در گرداب سختی ها و غصه ها می اندازد

    و من امید م را زیر این غم و غصه ها مدفون می کنم

    ای عزیز ترینم من به تو محتاجم

    به تو و عشق ات ....به نصیحت هایت ..... به خوبی هایت ....

    آری من به تو محتاجم

    **************************************************** 

    تا سفر به شهر آرزو ها کنم من به تو محتاجم تا بفهمم

    زندگی چیست ؟ عشق چیست ؟ محبت چیست ؟

    من به جزتو راهی ندارم

    ای عزیزم باز برگرد

    تا دوباره روزهای خوش زندگانی را آغاز کنیم

    تا دوباره معبودمان برایمان طلوعی عاشقانه سر دهد

    باز برگرد چون من , امید به تو محتاجم

    به تویی که سرتاسر این زندگی ,این تار و پود تن , همه مدیون توان

    آری من به تو محتاجم .....؟

    ******************************** 

    خسته ام از این دنیای به ظاهر زیبا

    از این مردم که به ظاهر صادق و با وفا اند

    خسته ام از دوری , از درد انتظار از این بیماری نا علاج

    خسته ام از این همه دروغ و نیرنگ ... خسته ام

    آری پروردگارا ؛ از این دنیا خسته ام از آدم هایش

    *************************************************

    از دروغ هایش از نیرنگ هایش خسته ام

    پس کو صداقت و محبت چرا اندکی محبت

    در میان دل مردم نیست همش نیرنگ پیداست

    دیگر دست محبتی در میان مردم نیست

    دیگر عشقی پاک و مقدس در میان مردم نیست

    سفره ی دل مردم همش دروغ است

    و به ظاهر پاک و صادقانه است

    *********************************************

                                              
    انتظار
     
    از دریچه
    با دل خسته، لب بسته، نگاه سرد
    می کنم از چشم خواب آلودة خود
    صبحدم
    بیرون
    نگاهی:
     
    در مه آلوده هوای خیس غم آور
    پاره پاره رشته های نقره در تسبیح گوهر . . .
    در اجاق باد، آن افسرده دل آذر
    کاندک اندک برگ های بیشه های سبز را بی شعله می سوزد . . .
     
    من در اینجا مانده ام خاموش
    بر جا ایستاده
    سرد
    وز دو چشم خسته اشک یأس می ریزم به دامان:
    جاده خالی
    زیر باران!!!!!!!!

    به او اعتماد کن ، وقتی که تردید های تیره به تو هجوم می آورد

    به او اعتماد کن وقتی که نیرویت کم است

    به او اعتماد کن زیرا وقتی که به سادگی به او اعتماد کنی

    اعتمادت سخت ترین چیزها خواهد بود

    چیزهای جدی را آسان بگیر و چیزهای آسان را جدی بگیر


    نظرات شما ()